تحقیق جهانی شدن و مسلمانان معاصر 13ص ( ورد)
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
جهانی شدن و مسلمانان معاصر
اشاره: متن حاضر، پیاده شده از نوار سخنرانی رحیم پور ازغدی استاد و محقق، در جمع فرهیختگان بوسنیایی در خصوص جهانی شدن می باشد. در این سخنرانی، «جهانی شدن» به معنای آمریكایی آن به مدد مبانی معارف دینی به نقد كشیده شده و اجمالا به جهانی شدن و نگاه جهانی اسلام پرداخته شده است.
«جهانی شدن» یا «جهانی سازی» و یا همان «غربی سازی جهان» پروژه یا پروسه مدیریت شدهای است كه غرب به رهبری آمریكا در حال پیگیری آن است. علمای اسلام در كشورهای اسلامی در حالتهای متفاوتی هستند: در بعضی از كشورها - مثل كشورهای خاورمیانه - كه اكثریت آنها مسلمان هستند علمای اسلام در شرایط پیامبر در مدینه به سر میبرند و موظف به تلاش برای تشكیل حكومت دینی و اجرای حدود هستند؛ اما در كشورهایی مثل كشور شما - بوسنی - كه مسلمین در اقلیت هستند، علمای اسلام باید نقشی را ایفا كنند كه پیامبر اكرم (ص) در مكه ایفا كردند. شما در مقام نشر عقاید و اخلاق دینی هستید، نه اجرای حدود دینی.
از من خواسته شد در این فرصت كوتاه - كه به دلیل ضرورت ترجمه، فرصت به نصف كاهش پیدا میكند - مختصرا در باب «جهانی سازی و مسلمانان معاصر» سخن
بگویم. جهانی سازی و جهانی شدن، كمتر از پانزده سال است كه وارد بورس گفت و گوهای آكادمیك و رسانهای شده است.
«گلوبالیزاسیون» به مفهوم لازم (جهانی شدن) به عنوان گسترش طبیعی سیطره تمدنی است كه فعالتر و علمیتر است. غرب، نه به مفهوم جغرافیایی بلكه به مفهوم سیاسی و ایدئولوژیك، دنیا را به دو بخش برتر و بربر تقسیم میكند!
اسلام با جهانی شدن به مفهوم گسترش ارتباطات، تجارت و عقل ابرازی هیچ مشكل ذاتی ندارد؛ اما بالعرض مشكل دارد. چون امروزه مسلمانان - متاسفانه - در حوزه سیاست، علم و اقتصاد، دست فروتر را دارند نه فراتر و برتر و در عالم ارتباطات و تبادل - حتی تكنولوژی و فرهنگ - هر چند پروسهای طبیعی باشد، قوی، ضعیف را پایمال میكند.
من در این فرصت میخواهم راجع به گلوبالیزاسیون به معنای متعددی آن یعنی جهانیسازی با همه كار اقتدار آمیزی كه دارد، صحبت كنم. این دیگر یك پروسه طبیعی نیست، یك پروژه برنامهریزی شده است. این توسعه طلبی استعماری، هژمونی لیبرال سرمایهداری در غرب، برای تسلط بر تمام جهان است. جهانی سازی به این مفهوم، سلطه غرب است و بر جهان و به خصوص جهان اسلام؛ و در هر سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعقیب میشود.
در حوزه اقتصاد، جهانیسازی به مفهوم سلطه كمپانیهای سرمایهداری غرب بر منابع خام جهان اسلام است و به مفهوم سلطه این كمپانیهاست بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقه مصرفی مردم.
در حوزه فرهنگ، جهانیسازی فرهنگسازی برای رشد مصرفگرایی، تنوع طلبی و لذتطلبی است. هدف، ایجاد وابستگی اقتصادی در جهان اسلام و غارت آن در حوزه سیاست است جهانیسازی به این مفهوم، عبارت است از جهانیسازی سلطه سیاسی بر كشورهای اسلامی؛ كه تا به حال از طریق گسترش جنگهای مذهبی و نژادی و قومی و ملی بین مسلمانها تعقیب میشد و این اواخر از طریق لشكركشی و اشغالگری و جنگ و لااقل در جهان اسلام به اصلیترین ركن توسعه سیاسی یا مدرن كردن سیاست - یعنی دموكراسی - هم تن نخواهند داد.
آنها میدانند كه امروز در هر كشور اسلامی كه انتخابات آزاد صورت بگیرد، یك جریان اسلامگرا از كار درمیآید. لذا آنها نه در عراق و افغانستان - كه اشغال كردهاند - بلكه حتی در مصر و عربستان و سایر كشورهای اسلامی، اجازه انتخابات آزاد نخواهند داد.
آنها اعلام میكنند امروز بعد از سقوط كمونیسم، جهان دوباره دو قطبی شده است: یك قطبش هژمونی لیبرال دموكراسی به رهبری آمریكا و صهیونیسم است و
قطب دیگر، جریان اسلامگرا در تودههای جهان اسلام كه از آن به نهضت بیداری جهان اسلام تعبیر میشود.
سومین حوزه جهانیسازی، به مفهوم دوم، حوزه فرهنگ است كه به نام گسترش فرهنگ مدرنیته، روش زندگی آمریكا را در تمام دنیا ترویج میدهد. جهانی سازی فرهنگی به این معنا یعنی غربی سازی آمریكایی.
فرهنگ و ارزشهای آمریكایی كه قرار است با پوشش جهانی سازی بر دنیا تحمیل شود، چه مشخصاتی دارد؟ یك از مشخصاتش اخلاقی زدایی و تئوریزه كردن فحشا است. فحشا و فساد اخلاقی، همیشه در تاریخ بشر بوده است؛ اما همیشه مخفی میشده است. برای اولین بار در این دوره جدید است كه فحشا و فساد - مثل همجنسگرایی - علنی و تئوریزه میشود و به آن افتخار میكنند و گروههای صنفی تشكیل میدهند.
مشخصه دوم، گسترش فرهنگ سرمایهداری است كه مبتنی به اسراف و تبذیر و ربا است. آنها میگویند: جهانیسازی فرهنگی، عبارت است از گسترش اجباری، و به عبارت دیگر، گسترش اجتنابناپذیر فرهنگ مدرنیته. آنها میگویند: یا ماییم كه جلو داریم، یا بقیه كه در دوره گذار از سنت به مدرنیته هستند. مفهومش این است كه این، یك جاده یك طرف است، تونلی است كه همه بشریت باید به دنبال ما بیایند؛ بعضی دیرتر و بعضی زودتر، این همان ادبیاتی است كه كمونیستها به كار میبردند و میگفتند: دوره