تحقیق بهزيستي از ديدگاه دين و روان
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
1
بهزيستي از ديدگاه دين و روانشناسي
چكيده
نوشته حاضر، که بخشي از کتاب مقدمهاي بر روانشناسي مثبت است، به بررسي رابطه دين و معنويت با بهزيستي روانشناختي ميپردازد. معنويت به تمايل انسان براي جستوجوي معناي زندگي از طريق تعالي نفس يا از طريق نياز به ارتباط با چيزي بزرگترو عاليتر ازخود انسان، اشاره دارد. از آنجا كه دين به شكلي از جستوجوي معنوي اشاره دارد و با آداب و سنن رسمي و ويژه مرتبط است، در كانون اين بحث قرار ميگيرد. البته، از منظر نويسنده، معنويت لزوماً به بافتي ديني وابسته نيست، اما ارتباط دينداري با سلامت رواني و جسمي ممكن است به علل و عواملي مرتبط باشد كه اين عوامل، خود نتيجه دينداري هستند و در مقاله حاضر پژوهشهاي مرتبط با شش گروه از اين عوامل ارائه شده است كه مهمترين آنها پديدايي احساس معني و هدف در زندگي توسط دينداري ميباشد، شايعترين راههاي رسيدن به معني بيشتر در زندگي بررسي و تجارب ديني و معنوي از جمله اين راهها هستند.
دين و بهزيستي روانشناختي
واژة «معنويت» به تمايل انسان براي جستوجوي معناي زندگي از طريق تعالي نفس2 يا از طريق نياز به ارتباط با چيزي فراتر از خودش اشاره دارد. دين به شكلي از جستوجوي معنوي اشاره دارد كه با آداب و سنن رسمي ديني مرتبط است، در حالي كه معنويت به چنين بافتي وابسته نيست.3 از اينروي، واژة «معنويت» بيشتر به جستوجو براي امر قدسي اشاره دارد و واژة دين، به جستوجويي اشاره دارد كه پايههاي آن در شكلهاي رسمي (نهادي) معنويت قرار دارد.
در حال حاضر، تعداد نسبتاً قابلتوجهي از مطالعات وجود دارد كه چگونگي تأثير دينداري و معنويت را بر سلامت جسمي و رواني بررسي كردهاند.4 بيشتر اين مطالعات نشان ميدهند كه افراد ديندارتر و افرادي كه فعاليتهاي ديني بيشتري دارند، معمولاً از حيث رواني و جسمي سالمتر هستند. نتايج بررسيها نشان ميدهد كه مشاركت بيشتر در فعاليتهاي ديني، به طور معناداري با بهزيستي بيشتر و ميزان كمتر بزهكاري، مصرف الكل، سوءمصرف مواد و ديگر مشكلات اجتماعي مرتبط است.5 به گفتة ديويد مايرز: «تحقيقات مكرر در ميان مردم آمريكاي شمالي و اروپا نشان ميدهد كه مردم ديندار بيش از بيدينها احساس شادي و رضايت از زندگي را گزارش ميكنند».6 جيمز پيكاك و مارگارت پولوما7 دريافتند كه احساس نزديكي به خدا، بزرگترين و تنها پيشبينيكنندة رضايت از زندگي در همة سنين است. اما با اينكه همبستگي بين احساس بهزيستي روانشناختي و دينداري معنادار است، ميزان ارتباط معمولاً متوسط به پايين است.8 افزون بر اين، مطالعات همواره ارتباطات معنادار را گزارش نميكنند.9
يافتههاي مغاير، ضرورتاً ارتباط ميان بهزيستي و دين را نفي نميكنند، بلكه موقعيتهايي را مشخص ميكنند كه ارتباط در آنها قويتر است. براي مثال، ارتباط بين بهزيستي و دينداري معمولاً در زنان قويتر از مردان است. از لحاظ نژادي نيز معمولاً ارتباط بين بهزيستي و دينداري در ميان امريكاييهاي افريقاييتبار بيشتر از سفيدپوستان است. همچنين، اعتقاد به نيروي شفابخش دعا در ميان امريكاييهاي افريقاييتبار قويتر از ساير گروههاي نژادي است.10
2
به نظر ميرسد سن نيز يك عامل موثر باشد. ارتباط بين دينداري و بهزيستي معمولاً در افراد مسن قويتر است.11 موريس اوكون و ويليام استاك12 دريافتند دينداري و سطح مطلوب سلامت جسماني، دو مورد از قويترين پيشبينيكنندههاي بهزيستي روانشناختي در ميان افراد مسن هستند. اعتقاد به زندگي پس از مرگ در ميان افراد مسن، با اعتقاد به هيجانانگيزي زندگي كنوني همبستگي بالاتري دارد.13 با نگاه به گسترة زندگي مردم، درمييابيم كه انگيزههاي متفاوتي براي شركت در فعاليتهاي معنوي و ديني در مقاطع مختلف زندگي وجود دارد. مردم در نيمة نخست زندگي خود ممكن است دين را براي تكوين هويت و شكل دادن ارتباطات اجتماعي بخواهند؛ اما در نيمة دوم، ممكن است نياز به دين براي كمك به بازسازي اولويتهاي زندگي و مواجهه با واقعيت مرگ باشد كه در حال فرا رسيدن است.14 جالب اينكه ارتباط بين فعاليتهاي ديني و بهزيستي، در ميان مردم ايالات متحده قويتر از اروپاييهاست.
عوامل موثر ديگر، به جنبههاي خاص دين كه مورد ارزيابي قرار ميگيرد، و نحوة اندازهگيري بهزيستي ارتباط دارند. همبستگيهاي قويتر و معنادارتر، معمولاً مبتني بر رفتار واقعي ديني هستند، نه نگرشهاي ديني؛15 يعني افرادي كه در فعاليتهاي مرتبط با ايمان ديني (مانند حضور در كليسا و دعا كردن) شركت ميكنند، اغلب بهزيستي بيشتري را در مقايسه كساني كه صرفاً داراي نگرشهاي دينياند گزارش ميكنند. در واقع، بزرگترين پيشبينيكنندة ارتباط بين دينداري و بهزيستي، «فعاليت ديني عمومي»16 يا حضور فعالانه در فعاليتهاي ديني است.17 با اين حال، برخي18 دريافتهاند كه فعاليتهاي ديني مانند حضور در كليسا، بيشتر با گزارش افراد از رضايت از زندگي ارتباط دارد، تا گزارش آنها از شادكامي. همچنين معقول به نظر ميرسد كه دين بر نحوة شكلگيري برداشت افراد از معنا و هدف زندگي تأثير داشته باشد. مارگارت پولوما و بريان پندلتون19 دريافتند كه اگر معيار بهزيستي، داشتن احساس معنا و هدف در زندگي باشد، پس ارتباط قويتري بين بهزيستي و دينداري وجود دارد.
با اينكه به طور كلي چند عامل مؤثر وجود دارد، اما پژوهشها نشان ميدهند كه افراد پايبند به اعتقادات و آداب ديني، سطوح بالاتري از بهزيستي را تجربه ميكنند. همچنين، تأثير دين كم است، اما همواره وجود دارد و بر كيفيت زندگي افراد تأثير ميگذارد.
دينداري و سلامت
يكي از جالبترين حوزههاي پژوهشي در سالهاي اخير، بررسي ارتباط ميان دينداري و سلامت جسمي است. معمولاً افرادي كه دينداري سطح بالاتري را گزارش ميدهند، از لحاظ جسماني كمتر به بيماري مبتلا ميشوند. از آنجا كه ميزان ابتلاي آنها به سرطان و حملات قلبي پائينتر است، زندگي طولانيتري دارند؛ پس از بيماري يا عمل جراحي سريعتر بهبود مييابند و درد را بيشتر تحمل ميكنند.20 همچنين در اين زمينه، قويترين پيشبينيكنندة شروع و تداوم بيماري ـ خواه افراد در مراسم ديني حاضر شوند يا نشوندـ مشاركت فعال است. قويترين پيشبيني سرعت بهبود فرد يا درمان بيماري وخيم، استفاده از راهبردهاي کنار آمدن (مقابلة) ديني است.
با وجود اين همه يافتة مثبت، ممكن است سؤال شود كه آيا دينداري پيامدي منفي بر سلامت رواني يا جسمي دارد.؟ جورج و همكاران بيان ميكنند كه ما هيچگونه شواهدي نيافتيم كه دينداري ممكن است بر نمونههاي معرف از جامعه
3
تأثير آسيبزا داشته باشد. اما شواهدي وجود دارد كه در خدمات پزشكي به سبب اعتقادات ديني ممكن است آسيبزا باشد. در خانوادههايي كه به جاي روشهاي استاندارد پزشكي، به شفابخشي ايمان متوسل ميشوند، نرخ مرگ كودكان بيشتر است.21 امريكاييهاي افريقاييتبار كه عميقاً به نيروي شفابخش دعا اعتقاد دارند نيز غالباً كمتر ورزش ميكند و نسبت به فعاليت در حيطة مراقبت از سلامت خود اهتمام چنداني ندارند.22 در اين مورد، به نظر ميرسد كه ايمان قوي به نيروي دعا، باعث ميشود اين افراد ـ ظاهراً با اين اعتقاد كه دعا آنقدر نيرومند است كه ميتواند بهرغم رويههاي ناسالم شفا دهد ـ نيازي به مراقبت از سلامت خودشان نبينند.
دعا و سلامت
تعدادي از مطالعات، به بررسي روابط ميان دعا و سلامتي پرداختهاند.23 براساس اين مطالعات، فراواني دعا با شاخصهايي از سلامت مانند سلامت هيجاني بهتر پس از عمل جراحي در بيماران قلبي، سرزندگي و سلامت روان بالاتر، بهزيستي روانشناختي بيشتر و كاهش افسردگي پس از جراحي قلبي، ارتباط دارد.24 در يك مطالعة طولي شش ساله روي افراد مسن، مشاهده شد كه فعاليتهاي ديني خصوصي از قبيل دعا يا خواندن كتاب مقدس، طول عمر را پيشبيني ميكند. كساني كه فعاليت ديني بيشتري مانند دعاهاي روزانه داشتند، بيشتر عمر كردند. اما اين تأثير تنها در مورد افرادي ديده شد كه سطح فعاليت روزانهشان در ابتداي مطالعه، دچار اختلال نبود. بنابراين، به نظر ميرسد وضعيت سلامتي سابق باعث تفاوت در تأثير دعا بر سلامتي ميگردد. چرا بايد دعا بر وضعيت سلامتي مؤثر باشد؟ هربرت بنسون25 نيز، كه تكنيك پاسخ آرميده،26 (شكلي از درمان) را ابداع كرد، دعا را مورد بررسي قرار داد و دريافت كه ظاهراً دعا كاركرد نظام ايمني را ارتقا بخشيده، ميتواند به درمان كمك كند.
حجم مطالعات صورت گرفته در زمينة ارتباط ميان دعا و درمان، يك پزشك را برانگيخت كه مقالهاي با عنوان «آيا پزشكان بايد براي سلامتي دعا تجويز كنند؟» بنويسد.27 پاسخ او: «نه هنوز»، قابل قبول نبود. مايكل مكالو28 نيز پژوهشهاي مربوط به دعا و سلامتي را مرور كرد و دريافت كه بر بيشتر مطالعات، خدشههاي نسبتاً جدي وارد است و هنوز انجام مطالعات بيشتر ضروري است. پژوهشهاي اين حوزه، صرفاً در آغاز راه بوده و سازوكارهاي دقيقي كه واسطة اين ارتباط هستند، هنوز كاملاً معماگونهاند. با اينكه اعتبار شواهد علمي هنوز مورد بحث و گفتوگو است، اما هماينك دو سوم از دانشكدههاي پزشكي در ايالات متحده دورههايي را در زمينة مسائل معنوي ارائه ميكنند.29 همچنين شواهد نشان ميدهند كه تأثير دينداري بر شروع بيماري رواني و بهبودي آن بيشتر از تأثيرش بر سلامت جسمي است.
چرا دينداري با بهزيستي ارتباط دارد؟
گزارشهاي كم، اما معنادار و منسجم دربارة تأثير دينداري بر بهزيستي وجود دارد. اما چرا بايد اينگونه باشد؟ پژهشگران اينگونه فرضيهپردازي كردهاند كه تأثير دين بر سلامت رواني و جسمي ممكن است حداقل معلول يكي از شش عامل زير باشد:30
1. دينداري، حمايت اجتماعي را تأمين ميكند؛
2. دينداري به سبك زندگي سالم كمك ميكند؛
4
3. دينداري انسجام شخصيت را ارتقا ميبخشد؛
4. دينداري ميتواند ثمربخشي31 را افزايش دهد؛
5. دينداري راهكارهاي كنار آمدن (مقابله) منحصر به فردي را فراهم ميآورد؛
6. دينداري باعث پديدآيي احساس معنا و هدف ميشود.
1. دينداري حمايت اجتماعي را تأمين ميكند
برخي از نويسندگان بيان ميكنند كه حمايت اجتماعي، يكي از مهمترين دلايل ارتباط بين دين و بهزيستي است.32 حمايت اجتماعي، يكي از قويترين پيشبينيكنندههاي احساس بهزيستي روانشناختي است. از اينروي، منطقي به نظر ميرسد كه شركت در فعاليتهاي كليسا، همراه با جمعيتي از افراد همعقيده بايد منبعي از رضايت باشد. همراه بودن با افراد ديگر در يك بافت ديني حمايتگر و ياريرسان ميتواند عامل مهمي براي سلامت جسمي باشد. با توجه به تأثير بالاي حمايت اجتماعي بر تنش رواني و نظام ايمني، اين مسئله نبايد خيلي باعث شگفتي شود.33 اما اگر افراد ديگري كه در زندگي فرد نقش دارند، جهتگيري جديدي را كه فرد اتخاذ كرد، درك و حمايت نكنند، ممكن است تعهد ديني تعارضهاي ميانفردي را نيز برانگيزاند.34
احساس حمايت اجتماعيِ مبتني بر دين، برخلاف ساير اشكال حمايت اجتماعي ميتواند تا آنجا افزايش يابد كه بسياري آن را منبع عاليترين روابط حمايتي ـ يعني ارتباط با خدا ـ تلقي كنند. ملوين پولنر35 دربارة علت اهميت اين ارتباط براي بهزيستي تأمل كرد. به نظر او چهبسا مردم باور داشته باشند كه خدا در اوقات خاص و ضروري به آنها كمك ميكند. همچنين احساس عزت نفس فرد ميتواند با اين اعتقاد كه خدا او را دوست دارد، يا اين اعتقاد كه ارتباط با خدا همواره در مواقع دشواري منبعي قابل اعتماد است، تقويت گردد.
2. دينداري به سبك زندگي سالم كمك ميكند
مطالعات نشان دادهاند كه يكي از تأثيرات دينداري رو به افزايش، تمايل كمتر به ارتكاب رفتارهاي خطرساز براي سلامتي است. براي نمونه، افرادي كه ديندارتر هستند، كمتر الكل و سيگار مصرف ميكنند.36 همچنين تأثير دينداري بر رفتارهاي سالم در فرقههاي مذهبي بهگونهاي متفاوت ديده ميشود. فرقههايي كه رفتارهاي خطرساز براي سلامتي را بيشتر ممنوع ميكنند (مانند مورمونها37 و پيروان كليساي منتظران ظهور مسيح)38 معمولاً سالمتر از پيروان ساير فرقهها هستند.39
3. دينداري انسجام شخصيت را ارتقا ميبخشد
روبرت امونز40 معتقد است دين به اين علت كه انسجام شخصيت را تسهيل ميكند، تا حدودي احساس بهزيستي را افزايش ميدهد. او مطالعهاي را گزارش ميكند كه در آن، دربارة پنجاه نوكشيش يسوعي41 كه «دورة چهار هفتهاي مراقبه در تنهايي»42 را گذرانده بودند، بررسي شده بود. پس از اين تجربه، مشاهده شد كه شخصيت آنها انسجام بيشتري يافته است و از سلامت رواني بالاتر برخوردارند. امونز بر اين باور است كه افزايش انسجام شخصيت به اين دليل است كه افزايش تعهد ديني ميتواند تعارضهاي دروني را حل