مقاله در مورد حجاب
دسته بندي :
علوم پایه »
معارف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه:
حجاب دژ امنيت زن در اجتماع براي حفظ هويت انساني اوست. حجاب براي محفوظ ماندن, عفيف ماندن و زيبا و پاكدامن بودن است.
حجاب احساس و نيازي فطري هر زني است و شرم و حيا و عشق و اشتياق به عفاف و پاكدامني با تار و پود زن سر شته شده است.
حجاب لباسي است متناسب با ارزشها و بينشهاي يك زن مسلمان. رابطه حجاب و پوشش, با فرهنگ اسلامي ما عجين است و براي ارزش دادن به زن است. و عكس آن هم صادق است يعني بي حجابي و برهنگي از بين بردن ارزش زن و او را تا حد يك كالا و يك جنس پست تنزل دادن است.
و بايد گفت: زن مظلومترين قرباني سرمايه داري غرب و در عين حال برنده ترين سلاح دست همين سرمايه داري است.
كسانيكه زن را به عنوان كالا و جنس در جهان مطرح و بعد عرضه نمودند, بزرگترين خيانت را كردند و او را از هويت واقعي و حقيقي و معنوي خويش تهي نمودند و همه وجود زن را در جسم او منحصر دانستند و آنگاه چشمان آزمند دنيا پرستان, زن را چونان طعمه اي براي گرمي بازار سرمايه برگزيدند و او را در مسلخ پول قرباني كردند.
دريغا! از تمدن و فرهنگي كه زن را به صورت حيواني در آورده است كه بايد از جنسيت او بهره گرفت بي هيچ قيد و شرط و حد ومرزي. اين حيوان كه خود افسارش به دست دنيا داران حريص است, به نوبه خود افسار مردان را در دست دارد و اين افسار همان نگاه مردان است كه آنان را غافل از همه چيز برده وار به دنبال زنان مي كشد و كار به جايي مي رسد كه اگر زندگي زن بسته به آن است كه او ر انگاه كنند, مرد نيز براي آن زنده است كه زن را نگاه كند و از (نگاه) تا (نگاه) راهي نيست و فاصله اين دو حتي از تفاوت اين دو كلمه نيز كمتر است, كه (نگاه) در حقيقت همان (نگاه) است.
آري بايد گفت كساني كه زن را به عنوان كالا مطرح مي كنند و با زبان آزادي حرف مي زنند, در قبال اعطاي آزادي به زن, آزادي انسان او را سلب كردند براي وصول به اهداف پليد سياسي و اقتصادي و فرهنگي كه داشتند!
براستي با زن چه كردند؟ زني كه سرچشمه خلقت انسان و منشا صفا و محبت وكمال است, با او چه كردنده اند؟ آيا آنطور كه (بايد باشد) هست يا آنطور كه (مي خواهند باشد)؟.
(انسان) است يا يك موجود متحركت بي خاصيت؟ (انسان) است يا عروسك كوكي؟ كه انديشه در او مرده است؟
و با زن چه كرده ايم؟ آيا تقصير ها از فرهنگ و تمدن غرب است؟ يا ما هم مقصريم؟
آيا ما به دختران پاك و عفيفي كه جاذبه سحر انگيز غرب آنها را فريب نداده و چه چيز آموختيم كه بتدريج در آن تجربه پيدا كنند؟ آيا ما به سمت و سوي دختراني كه رنگ فرهنگ غربي را گرفته و سر گردن و حيران و بي هدف و بي تفاوت, شب و روز را مي گذرانند, رفتيم و راه درست زيستن و انسان بودن را آموختيم!؟
آيا در نگرش و بينشمان نسبت به زن امروز, تجديد نظر كرديم!؟