تحقیق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري

تحقیق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري - ‏2 ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري ‏اشاره‏ ‏مقال...

کد فایل:17770
دسته بندی: دانش آموزی و دانشجویی » دانلود تحقیق
نوع فایل:تحقیق

تعداد مشاهده: 4417 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 14

حجم فایل:50 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 8,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
    دسته بندی : وورد
    نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
    تعداد صفحه : 14 صفحه

     قسمتی از متن word (..doc) : 
     

    ‏2
    ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
    ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
    ‏اشاره‏
    ‏مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوري دربا‏رة‏ علم جديد،‏ ‏‌‏دين،‏ ‏‌‏خدا و جهان طبيعت،‏ ‏‌‏نشان ‏مي‌‏دهد كه در نظر ‏او ‏علم و دين نه در تعارض و نه در تمايز و جدايي بلكه در تعامل با يكديگرند.‏ آن هم از آن‏‌‏رو كه‏ وي‏ معتقد‏ است‏ قرآن برخلاف تصور رايج ع‏م‏ده تكيه‏‌‏اش نه بر نظرورزي و توجه به امور انتزاعي و ذهني بلكه بر تجربه و مشاهده و عمل است.‏ بنابراين علوم جديد‏ ـ‏ كه با تكيه بر خرد استقرايي شكل گرفته‏‌‏اند ‏ـ ‏هيچ تعارضي با روح تعاليم قرآني و اسلامي ندارند و حتي جالب توجه اينكه از تعاليم قرآن بهره برده‏‌‏اند.‏ از جانب ديگر اقبال لاهوري،‏‌‏ واقعيت را يك كل تصور مي‏‌‏نمايد كه داراي سطوح و ابعاد مختلف و متعددي است كه هر يك از علم و دين با روش‏‌‏هاي خاص خويش مي‏‌‏توانند ابعادي از اين واقعيت كل را معلوم و آشكار سازند.‏ بنابراين لازمه ارائه تفسيري جامع از واقعيت،‏‌‏ تعامل علم و دين با يكديگر است.
    ‏واژگان كليدي‏:‏ ‏علم‏،‏‌‏ دين‏، ‏‌‏انديشه ديني‏،‏ تجربه‏، ‏ايمان‏، ‏خدا‏، ‏اسلام‏.
    ‏* * *
    ‏ مقدمه‏‌
    ‏هنگامي كه به تاريخ انديشه‏‌ها ‏مي‏‌‏نگريم،‏‌‏ گاه با پرسش‏‌‏هايي روبه رو هستيم كه مي‏‌‏توان آنها را پرسش‏‌‏هايي دغدغه‏‌‏برانگيز ناميد.‏ چرا كه پاسخ‏‌‏هاي اين پرسش‏‌‏ها بسي مناقشات و منازعات را برانگيخته است.‏ يكي از اين پرسش‏‌‏ها،‏‌‏ پرسش از نسبت علم و دين است.‏ اين پرسش اگر چه در طي قرون اخير و ابتدا هم در غرب مطرح شد وليكن دامنه آن به جهان اسلام نيز گسترش يافت و اذهان انديشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.‏
    ‏درواقع از هنگامي كه علوم جديد توانست در سايه نگرش رياضي‏‌‏وار،‏‌‏ پرده از رازهاي طبيعت برداشته و حتي دست تصرف در آن بگشايد،‏‌‏ اين تصور در اذهان برخي از ‏متفكران‏ پيدا شد كه گويي يگانه تكيه‏‌‏گاه معرفتي بشر ‏فقط‏ علم است.‏ اين تصور كه با تحولاتي ژرف در حوزه
    ‏3
    ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
    ‏‌‏هاي مختلف حيات بشر تقويت مي‏‌‏شد ‏ناگزير‏ به اصلاح و تعديل تصورات دينداران نسبت به خدا،‏‌‏ انسان و جهان طبيعت انجاميد.‏ بدين‏‌‏سان صحنه‏‌‏اي در طي قرن هفدهم ميلادي به وقوع پيوست كه اولين ميدان رويارويي جدي علم و دين گشت.‏ ب‏ه‌‏طوري كه شايد بتوان رابطه ميان علم و دين را در قالب سه رويكرد مطرح كرد :‏1‏ 1- تعارض :‏‌‏ باور به اينكه علم و دين از حيث موضوع، روش و غايت در مخالفت و تضاد با يكديگر قرار داشته و آشتي‏‌‏ناپذيرند. 2- تمايز: قول به اينكه علم و دين به قلمروهاي جداگانه‏‌‏اي تعلق داشته و از اين‏‌‏رو داراي مدعياتي با شيوه‏‌‏هايي كامل‏اً‏ متفاوت از يكديگر هستند.‏ هر يك از عالم ديني و دانشمند علمي بايد از ورود و اظهار نظر در قلمرو ديگري خودداري نمايند.‏ 3- تعامل:‏ ‏رويكردي كه بنابر آن،‏‌‏ ميان علم و دين نه تضاد و نه تمايز بلكه هماهنگي و تعامل وجود دارد كه مي‏‌‏تواند به گفتگو و همكاري ميان علم و دين بينجامد.‏ مطابق چنين رويكردي،‏‌‏اگرچه علم و دين از حيث موضوع،‏‌‏ روش و غايت، تفاوت‏‌‏هايي با يكديگر داشته،‏‌‏ ولي علم و دين با هماهنگي و ‏تكميل يكديگر‏ مي‏‌‏توانند از جهان به منزل‏ة‏ يك كل تفسير و تبييني جامع ارائه دهند.‏ به سخن ديگر در اين رويكرد ‏علم‏ مي‏‌‏تواند افق ايمان ديني را وسعت بخشد و ديدگاه ايمان ديني مي‏‌‏تواند شناخت ما را از جهان عميق‏‌ت‏ر سازد.‏2
    ‏اما داستان نسبت علم و دين در جهان اسلام به گونه‏‌‏اي ديگر است.‏ به واقع از حدود قرن هجدهم و نوزدهم ميلادي است كه جهان اسلام با علوم جديد و دستاوردهاي عملي و نظري آن مواجهه پيدا مي‏‌‏كند.‏ اين مواجهه البته تا حدود زيادي حاصل جنگ‏‌‏ها‏يي‏ بود كه دامنگير جهان اسلام ‏شده‏ بود‏؛ ج‏نگ‏‌‏هايي كه عموما‏ً‏ با شكست جوامع مسلمان همراه بود.‏ بدين‏‌‏ترتيب تلاش براي برخورداري از توانمندي‏‌‏هاي نظامي و غلبه بر عقب‏‌‏ماندگي در عرصه فن‏ّا‏وري عمده‏‌‏ترين عاملي بود كه جهان اسلام را به سمت بهره‏‌‏گيري از علوم جديد و دستاوردهاي آن سوق داد.‏ گويي در چنين فضايي،‏‌‏علم جديد به منزله ابزار قدرت تصور مي‏‌‏گشت و همين تصور بود كه ت‏أ‏ثير عميقي بر رابطه ميان جهان اسلام و جهان مدرن و به ويژه علوم جديد نهاد.‏
    ‏همين نياز به ابزارها و توانمندي‏‌‏هاي تكنولوژيك كه ماي‏ة‏ استقبال مس‏ل‏مانان از علوم جديد گشت در سطحي ديگر سبب گرديد تا مواجهه ميان جوامع مسلمان و علوم جديد در قالب پرسش از چگونگي رابطه ميان باورهاي ديني و علوم جديد،‏‌‏ شكل گيرد. در پاسخ به اين پرسش بود كه:‏‌‏ 1- عده‏‌‏اي با معرفي باورهاي ديني به عنوان مهم‏‌‏ترين عامل عقب‏‌‏ماندگي جوامع اسلامي‏‌‏،‏‌‏ عمده دغدغه شان چگونه غربي
    ‏3
    ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
    ‏‌‏شدن بود 2- برخي ديگر با پشت كردن به علم جديد و دستاوردهاي آن عمده دغدغه‏‌‏شان ‏اين بود كه ‏چگونه ‏مي‌توان ‏غرب‏‌‏زدايي كرد 3- اما در اين ميان جرياني ديگر هم شكل گرفت كه به اخذ گزينشي علوم جديد و دستاوردهاي آن باور داشت‏ند‏ و بر آن بودند كه علوم جديد نه تنها سر ناسازگاري با دين اسلام ‏ندارد،‏ بلكه برعكس علوم جديد ريشه در فرهنگ و تمدني اسلامي دارد.‏ مهم‏‌‏ترين دغدغه اين جريان را مي‏‌‏توان چگونه مسلمان بودن در دنياي مدرن دانست.‏ اين جريان سوم كه در آغاز بيش از همه مديون تلاش‏‌‏هاي سيد جمال‏‌‏الدين اسد‏‌‏آبادي بود به جرياني توانمند و گسترده در جهان اسلام تبديل گشت و از سوي متفكران و انديشمندان بعدي دنبال گرديد كه يكي از برجسته‏‌‏ترين ايشان محمد اقبال لاهوري است‏. ‏نوشتار حاضر به تبيين رابطه ميان علم و دين از ديدگاه اين متفكر بزرگ مسلمان‏ مي‌پردازد.
    ‏بازسازي انديشه ديني در پرتو هماهنگي علم و دين
    ‏اقبال لاهوري با توجه به تحصيلات و تاملاتي كه در معارف و علوم جديد ‏–‏ به ويژه فلسفه ‏–‏ داشت، حركتي را آغاز نمود كه الگوي بسياري از متفكران مسلمان در ژرف‏‌‏نگري نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گشت.‏ او هوشيارانه و نقادانه به مباني و لايه‏‌‏هاي زيرين فرهنگ و تمدن اسلامي از يك سو و فرهنگ و تمدن غرب از سوي ديگر نظر داشت و ‏مي‌دانست‏ كه رمز به سلامت عبور كردن از گذرگاه‏‌‏هاي خطرزايي كه به عقب‏‌‏ماندگي جهان اسلام انجاميده، نه در ‏پذيرش مطلق و بي‌چون و چراي فرهنگ غرب‏ است و نه‏ در‏ پشت كردن به آن.‏ لازمه غلبه بر مصا‏ي‏ب و مشكلات دامنگير جهان اسلام،‏‌‏ نوسازي و تصفيه و بازسازي جدي تفكر ديني اسلامي آن هم در پرتو نگرش‏‌‏هاي علمي جديد است.‏ به قول ماجد فخري‏ ‏«‏مهم‏‌‏ترين كوشش،‏‌‏ اگر نگوييم تنها كوشش در به دست دادن تعبيري از اسلام به حسب مصطلحات فلسفي جديد،‏‌‏از آن ]‏...[‏ محمد اقبال لاهوري است كه شاعري با حساسيت عميق و عالمي با فرهنگ وسيع فلسفي بود.‏ او در كوشش خود براي تقرير دوباره جهان بيني اسلامي با مصطلحات جديد،‏‌‏ در عوض رو كردن به تاريخ،‏‌‏ به طوري كه سيد امير علي انجام داده بود،‏‌‏ بي‏‌‏هيچ‏‌ ‏ملاحظه‏‌‏اي به ميراث فلسفي غرب روي مي‏‌‏كند.‏ البته در اين كار غرض او نشان دادن و اثبات صحت جهان‏‌‏بيني غربي نيست بلكه انطباق اساسي آن با جهان‏‌‏بيني قرآني مقصود است‏».‏3
    ‏به گمان اقبال،‏‌‏ زمانه‏‌‏اي نو در جهان طلوع كرده كه در پرتو آن تحولات ژرف و عميقي در ابعاد مختلف حيات بشر و نيز در حوزه‏‌‏هاي مختلف معرفت بشر به وقوع پيوسته كه جهان اسلام نمي
    ‏5
    ‏تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
    ‏‌‏تواند نسبت به آنها بي‏‌‏تفاوت باشد.‏ جهان اسلام اگر بخواهد از رخوت و ركودي كه بر جسم و جان مسلمانان سنگيني مي‏‌‏نمايد،‏‌‏ رها شود، بايستي همراه و همگام با علوم جديد،‏‌‏ طرح‏‌‏هايي نو در عرصه معرفت قرآني و ديني خويش درافكند.‏ او در اين باب چنين مي‏‌‏آورد:‏‌‏ «‏گسترش قدرت آدمي بر طبيعت به وي ايماني تازه و احساس لذت‏‌‏بخش چيرگي بر نيروهايي كه محيط او را مي‏‌‏سازند بخشيده است.‏ ديدگاه‏‌‏هايي طرح‏‌‏ريزي شده و مسائل كهن در پرتو آزمايش‏‌‏هاي تازه صورت بياني ديگر پيدا كرده و مسائل تازه جلوه‏‌‏گر شده است.‏ چنان به نظر مي‏‌‏رسد كه گويي عقل آدمي بزرگ‏‌‏تر شده...‏ نظريه اي‏ن‏شتين بينش جديدي از طبيعت با خود آورده و راه‏‌‏هاي تازه اي براي نگريستن به دين و فلسفه پيشنهاد مي‏‌‏كند.‏ پس مايه تعجب نيست كه نسل جوان‏‌‏تر اسلام در آسيا و آفريقا،‏‌‏ خواستار توجيه جديدي در ايمان خود باشد‏.‏4
    ‏اينجا‏ ا‏ست كه مي‏‌‏بينيم اقبال،‏‌‏ روي آوردن به علوم و دستاوردهاي آن را نه دوري از تفكر اسلامي بلكه حتي به نوعي بازسازي و احياي فرهنگ قرآني و اسلامي مي‏‌‏داند.‏ او اصلاً حركت خويش را در ادامه راه بزرگاني همچون شاه ولي‏‌‏الله دهلوي و به ويژه سيد جمال‏‌‏الدين اسدآبادي معرفي مي‏‌‏كند.‏ ‏«‏نخستين مسلماني كه ضرورت دميدن چنين روحي را در اسلام احساس كرده شاه ولي‏‌‏الله دهلوي بوده است.‏ ولي آن كس كه كاملاً به اهميت و عظمت اين وظيفه متوجه شده و بصيرت عميق در تاريخ انديشه و حيات اسلامي همراه با وسعت‏‌‏نظر حاصل از تجربه وسيع در مردم و اخلاق و آداب ايشان،‏‌‏ او را حلقه اتصال زنده‏‌‏اي ميان گذشته و آينده ساخته، جمال‏‌‏الدين اسدآبادي ( افغاني ) بوده است‏».‏6 ‏شايد اين پرسش بجا و شايسته باشد كه اقبال چه مسير و هدفي را در رسيدن به مقصود خويش در پيش مي‏‌‏گيرد ؟ اصلاً هدف او چيست ؟‏‌‏ و اين هدف چگونه تامين مي‏‌‏گردد ؟
    ‏«‏تنها راهي كه براي ما باز است اين است كه به علم جديد با وضعي احترام‏‌‏آميز ولي مستقل نزديك شويم و تعليمات اسلام را در روشني اين علم ارزشيابي كنيم، حتي اگر اين سبب شود كه با كساني كه پيش از ما بوده‏‌‏اند اختلاف پيدا كنيم‏».‏7 ‏ بدون ترديد اساسي‏‌‏ترين هدف اقبال بازسازي انديشه ديني است.‏ او كشش و هدف خويش را چنين بيان مي‏‌‏كند :‏‌
    ‏«‏كوشش من آن بوده است كه گر چه به صورت جزئي هم باشد به اين نيازمندي ]‏ تبيين علمي از معرفت ديني ارائه نمودن [‏ جواب بدهم، سعي كرده‏‌‏ام كه با توجه به سنت فلسفي اسلام و در نظر گرفتن ترقيات اخير رشته‏‌‏هاي جديد علم و معرفت،‏‌‏ فلسفه ديني اسلام را احياء و نوسازي كنم‏».‏8 ‏بنابراين مي‏‌‏بينيم كه از ديدگاه اقبال بازسازي و احياي انديشه ديني ميسر و تامين نمي

     



    برچسب ها: تحقیق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري دانلود تحقیق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري تعامل علم دين ديدگاه اقبال لاهوري تحقیق تعامل ديدگاه اقبال لاهوري
  • سوالات خود را درباره این فایل پرسیده، یا نظرات خود را جهت درج و نمایش بیان کنید.

  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ثبت شده است.

درباره ما

تمام حقوق اين سايت محفوظ است. کپي برداري پيگرد قانوني دارد.

دیجیتال مارکتینگ   ثبت آگهی رایگان   ظروف مسی زنجان   خرید ساعت هوشمند