تحقیق ترجمه ديابت فعال كردن جهشها در ژني كه kir6 2 زير گروه مسير ـ پتاسيم حساس به ATP 18 ص
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فعال كردن جهشها در ژني كه kir6.2 زير گروه مسير ـ پتاسيم حساس به ATP و ديابت دورهي نوزادي را كدگذاري ميكند و به رمز درميآورد
چكيده
پيشينه تحقيق
بيماران ديابتي دوره نوزادي معمولاً در 3 ماهه اول زندگي داراي چنين عارضهاي ميشوند و نيازمند به درمان اسنولين دارند. در بيشترم موارد، دليل ناشناختهاي ميباشد. از آنجا كه مسيرهاي پتاسيم حساس به ATP (kATP) در ميان ترشح انسولين تحريك شده بوسيله گلوكز از طريق سلولهاي بتاي وابسته به لوزالمعده قرار دارد، ما فرض ميكنيم كه فعال كردن جهشها در ژني كه زيرگوره kir6.2 اين مسير را كدگذاري ميكند، باعث ديابتهاي دورهي نوزادي ميشود.
مواد و روشها
ما ژن kCNJII را در 29 بيمار با ديابتهاي دورهي نوزادي ثابت و دائمي ترتيب داديم. عكسالعمل تراوش انسولين نسبت به گلوكاكن سياهرگي، گلوكز و تولبوتاميد در بيمارها و بيماراني ارزيابي شده كه داراي جهشهايي در ژن بودند.
نتايج
شش جهش دوتخمكي جديد در 10 نفر از اين 29 بيمار مشخص شد. در دو بيمار ديابت از نوع خانوادگي بود و در 8 نفر ديگر ديابت از جهشهاي خود به خودي بوجود آمد. ديابت
هاي دورهي نوزاديشان بوسيله كتواسيداسيس مشخص شد يا اينكه بوسيله افزايش در قند خون مشخص شد و سپس با انسولين درمان شد. بيماران انسولين را در عكسالعمل نسبت به گلوكز يا گلوكاگون ترشح نكردند، اما در عكسالعمل نسبت به تولبوتامين انسولين ترشح كردند. 4 نفر از بيماران همچنين داراي تاخير پيشرفتي وضعيت ماهيچهاي بودند، 3 نفر از آنها صرع داشتند و داراي ويژگيهاي كژريخت خفيف بودند. زماني كه معمولترين جهشها در kir6.2 با دريافت كنندهي سولفونيلورياي 1 در اووسيتها Xenopus laevis نشان داده ميشود، توانايي ATP براي سد كردن مسيرهاي kATP جهش يافته به طور زياد كاهش پيدا ميكند.
نتيجهگيري
جهشهاي فعال كننده هتروزيگوت در ژن كدگذار kir6.2 باعث ديابت دورهي نوزادي دائمي ميشود و همچنين ممكن است با تاخير پيشرفتي، ضعف ماهيچهها و بيماري صرع همراه باشد. تعيين دلايل ژنتيكي ديابتهاي دورهي نوزادي هميشتي و دائمي ممكن است درمان اين بيماران را با سولفوني لوريا آسان كند. ديابتهاي دورهي نوزادي ممكن است به عنوان افزايش قند خون نياز به انسولين تعريف شود كه در سه ماهه اول دوره زندگي تشخيص داده ميشود. اين ممكن است موقتي باشد (در مانگين 3 ماه از بين ميرود) يا اينكه ممكن است دائمي باشد كه نيازمند درمان با انسولين در طول زندگي باشد. پيشرفت اساسي در فهم ما از ديابت
هاي دورهي نوزادي موقت ميباشد كه بيشتر موارد آن قابل استناد به يك ناهنجاري در مناطق نقشپذير كروموزوم 6 ميباشد. در بيشتر بيماران، دليل ديابت نوزادي دائمي ناشناخته ميباشد. جهشهاي هتروزيگوت تركيبي و هموزيگوت در ژن كدگذار گلوكوگيناز براي موارد معدودي تخمين زده ميشود.
ژنها براي وضعيتهاي چند سيستمي و نادر كه شامل ديابتهاي نوزادي ميشود، شناخته و تعيين شده است. مسيرهاي پتاسيم حساس به ATP (kATP) نقش مركزي در ترشح انسولين متحرك شده بوسيله گلوكز از سلولهاي بتاي وابسته به لوزالمعده بازي ميكند. ترشح انسولين بوسيله بسته شدن كانالها شروع ميشود و بوسيلهي باز شدنشان منع ميشود (شكل 1). مسرهاي kATP سلول بتا پيچيدگي اكتامتريك را شكلگيري منفذي اصلاح كردن سولفوني لوريا تنظيمي زيرواحدهاي كانال پتاسيم باطناً و 4 زيرواحد دريافت كنند ميباشد (SUR1). در دورهي kir6.2 و SUR1 براي تنظيم متابوليكي صحيح كانال و مسير موردنياز ميباشد. ATP كانال و مسير را به وسيله اتصال به kir6.2 ميبندد و نوكلئوتيدهاي منيزيم (Mg-ATP, Mg-ADP) فعاليت مسير را بوسيله فعل و انعال داخلي با SUR1 تحريك ميكند. سولفوني لوريا ترشح انسولين را در ديابت نوع 2 بوسيله اتصال به SUR1 و بوسيله بستن كانال و مسيرهاي
kATP بوسيله يك مكانيزم غير مستقل از ATP تحريك ميكند.
ما فرض ميكنيم كه فعال كردن جهش در ژن كدگذار زيرواحد kir6.2 مسير kATP سلول بتا (kCNJII) باعث ديابتهاي بوجود آمده از پدر و مادر ميشود، زيرا غيرفعال كردن جهشها در اين ژن منجر به ترشح انسولين كنترل نشده و ازدياد انسولين مادرزادي ميشود. فنوتيپهاي مقايسهاي ديابتهاي دوران نوزادي دائمي و ازدياد انسولين با فعال و غيرفعال كردن جهشها به ترتيب از ژن كدگذار گلوكوكيناز ديده ميشود. حمايت قوي از اين نظريه و فرضيه به خاطر مشاهدهاي ميباشد كه از موشهاي مهندس ژنتيك شده (ترانسژنيك) با مسيرهاي kATP سلول بتا به دست آمده است كه اين داراي ديابت هاي دورهي نوزادي عميق ميباشد. بنابراين ما فرض ژن كدگذار kir6.2را در بيماراني كه داراي ديابتهاي دورهي نوزادي دائمي بودند يا در ديابتهاي بلوغي توارثي نوجوانان (MODY)، توالي داديم.
بيماران
ما DNAي 29 پروباند را به ديابتهاي دوره نوزادي دائمي، از جمله بينالمللي براي مجموعه ديابتهاي نادر نوجوانان و كودكان (ISPAD)، توالي داديم. بيماران در مجموعه براي مطالعه بين سپتامبر 2001 و اكتبر 2003 ثبت شدند. بيماران با ناهنجاريهايي در كروموزوم G24 جهشهايي در ژن كدگذار گلوكوناز، نارسايي لوزالمعده